استبداد برخلاف آن چه این روزها تبلیغ می کند با هر جهل و خرافه ای مخالف نیست. او شش سال تمام از همین جهل خرافه حمایت کرد و درجریان انتخابات به صراحت شکست این جریان را شکست خود ارزیابی کرد و به همین دلیل درحمایت از ادامه حاکمیت این خرافه پرستان آراء ملت را به مصادره برد و خون معترضان را برزمین ریخت و هزاران تن را به زندان افکند. علت حمایت نامشروط آن نبود که از ادعاهای هاله نور و مدیریت امام زمان و ... بی اطلاع بود، بلکه علت این بود که آن جهل و خرافه و عقاید فرقه ای در آن زمان نه تنها با استبداد مطلقه حاکم تعارضی نداشت بلکه در خدمت بسط قدرت و تحکیم موقعیت آن عمل می کرد. تنها زمانی این جریان انحرافی و خطرناک و ضد دین معرفی و تبلیغ شد که که دیگر منافع و اهدافی متفاوت با اراده مطلقه را نیز در دستور کار خود قرار داد....


علی محمد شمس:

کتاب های آسمانی منشاء گناه و زشتی را شیطان معرفی می کنند. پیش از آن که ابلیس آدم را به خوردن میوه ممنوعه ترغیب کند، خود به سبب گناهی بزرگ از درگاه خداوند رانده و به مظهر شر و بدی و گناه تبدیل شده بود. آن گناه که ابلیس را به شیطان مبدل ساخته بود، برخلاف تصور بسیاری عدم سجده به آدم نبود، بلکه گناهی بودکه عدم سجده به آدم نتیجۀ آن بود. مطابق روایت قرآن، خداوند انسان را می آفریند و به فرشتگان فرمان می دهد در برابر مقام انسانی این موجود جدید سجده کنند. ابلیس سرکشی می کند و در پاسخ خداوند که به وی می فرماید: چه چیز مانع از آن شد که در برابر فرمان من سرکشی کنی می گوید: من برتر از او هستم زیرا مرا از آتش آفریدی و او را از خاک. پاسخ خداوند به ابلیس چنین است از مقام عبودیت و بندگی خارج شو زیرا این مقام جای تکبر نیست. «فما یکون لک ان تتکبر فیها» ماجرای فریب آدم و حوا پس از این انحراف بزرگ رخ می دهد. بنابراین به روایت قرآن انحراف بزرگی که منشاء تمام شرور و جنایات و زشتی ها در جامعه انسانی است، برتری طلبی و بزرگی طلبی بندگان خداوند نسبت به یکدیگر است. از این رو حق با بزرگانی مانند عبدالرحمن کواکبی در طبائع الاستبداد و میرزای نائیین در تنبیه الامه و تنزیه المله بود که استبداد را ام المفساد می نامیدند و می گفتند، استبداد عین شرک و ضد توحید است، زیرا استبداد چیزی جز این نیست که انسانی خود را برتر از دیگر آدمیان و مجاز به تصرف در امور ایشان ببیند و در جایگاه خداوند بنشیند و از انسان ها کرنش و اطاعت بخواهد.

امروز با تشدید اختلافات و اوج گیری بحران درون جریان اقتدارگرای حاکم، نوبت به حذف گروهی دیگر رسیده است. گروهی که دستگاه تبلیغاتی حاکم دستور یافته است آنان را جریان انحرافی معرفی کند.همان گروهی که تا چندی پیش مخالفان خود را خس و خاشاک می نامید و قلع قمع منتقدان و اخراج ایشان از ادارات و ساقط کردن آنان از هستی را در رأس برنامه های خود قرار داده بود و با به کار گیری دستگاه امنیتی کشور علیه منتقدان، آنان را فوج فوج به زندان می انداخت، امروز تحت عنوان جریان انحرافی خود آماج حملات طرف قدرتمند تر حاکمیت دیکتاتور قرار گرفته است.

اینان امروز جریان انحرافی خوانده می شوند و علت این نامگذاری هم ظاهراً آن است که این جریان دارای تمایلات فرقه ای است و با دامن زدن به جهل و خرافه تفکری انحرافی را در دین موجب می شود.

در حاشیۀ این جنگ قدرت، جنگ های زرگری دیگری نیز برپاشده است که بیشتر نوعی آدرس عوضی دادن است. از جمله این که استبداد پرستان حاکم، اصلاح طلبان و سبز ها را به نزدیک شدن به جریان انحرافی متهم می کنند تا عده ای هم در دفاع از خود از جریان انحرافی تبری بجویند و هرگونه ارتباطی با ایشان را تکذیب کنند و به این ترتیب جنگی زرگری برپا شود و در سایه گرد و خاک حاصل از آن اساساً فراموش شود که چگونه ناگهان دردانه های عزیز و دلبند دیروز به جریان انحرافی امروز تبدیل شدند.

نفرتی که رئیس دولت دهم و یارانش در میان بخش وسیعی از اقشار جامعه ایجاد کرده موجب شده است تا برخی افراد از روند حذف او و یارانش شادمان باشند و عنوان جریان انحرافی را برای این مجموعه بپذیرند و اقدام کانون قدرت را در حذف مجموعه ای که سزاوار چنین فرجامی است، تأیید کنند، در حالی که ام الفساد و بزرگترین انحراف، خود استبداد است و جهل خرافه و انحراف، همچون ستم و سرکوب زاییده و معلول آن است.

در تمایلات فرقه ای و افکار انحرافی باند احمدی نژاد و یارانش تردیدی نیست. هنوز ادعاهای مضحک و بی پایه و سراسر جهل و خرافه ای را که او و یارانش دائماً تکرار می کردند و آن را عین دین ونشانه ایمان می دانستند، از خاطره ها نرفته است. ادعاهای نظیر این که «من تا کنون تصور می کردم امام زمان در مدیریت کشور ما را یاری می کند. امروز معتقدم آقا خودشان دارند کشور را اداره می کنند»، «به هنگام سخنرانی در سازمان ملل هاله ای از نور اطراف مرا فرا گرفته بود»، «سند داریم که آمریکایی ها در عراق به دنبال امام زمان می گردند تا مانع ظهور حضرت شوند» … اما این انحراف یک شبه پدید نیامده است، دستکم از زمان روی کار آمدن احمدی نژاد، دلسوزان کشور و ملت همواره به چنین انحرافی هشداد داده اند و به خاطر همین هشدار ها نیز به اتهام توهین به رئیس جمهور و تبلیغ علیه نظام و و تشویش اذهان عمومی و … آماج شدید ترین حملات قرار گرفته و عامل بیگانه وبی بصیرت خوانده شدند و حکم مردودی در آزمون را دریافت کردند و به حبس و زندان گرفتار آمدند. سئوال این است که این جهل وخرافه و انحراف چگونه و در چه شرایطی رشد کرد. آیا جز این است که استبداد حاکم خود عامل اصلی و مسؤل رشد این جریان بوده است؟ آیا جز این است که استبداد حاکم طی شش سال گذشته از این جریان حمایتی غیر مشروط می کرد و نه تنها چشم به روی این جهل و خرافه می بست، بلکه دستگاه های تبلیغاتی خود را در خدمت حمایت و تأیید آن بسیج می کرد؟ آیا جز این است که منتقدان و مخالفان عوامفریبی ها و خرافه پرستی های این گروه به توطئه و همراهی با آمریکا متهم می شدند؟ هنوز فراموش نکرده ایم که استبداد حاکم با این استدلال که پشت حملاتی که به دولت می شود،آمریکایی ها قرار دارند، بر منتقدان و مخالفان می تاخت. هنوز فراموش نکرده ایم که دولت احمدی نژاد کارآمد ترین دولت در صد سال اخیر نامیده می شد، دولتی که پس از سه دهه دولتی روی کار آمده که خط انقلاب را به پیش می برد.

آیا جز این است که استبداد حاکم هر انتقاد و مخالفتی علیه دولت را انتقاد و مخالفت با انقلاب و توطئه امریکا معرفی می کرد؟ آیا جز این است که استبداد حاکم انتقاد از خرافه پروری و عوام گرایی دولت را علناً و صریحاً نسبت های ناروا و زشت به رئیس محترم دولت اعلام می کرد؟ آیا… بنابراین تردید نباید کرد که این جریان انحرافی جز در سایه حمایت مطلق و غیر مشروط استبداد و میدان مساعدی که استبداد برایش فراهم آورد، امکان رشد نداشت. اگر چنین است که هست، باید همراه با قرآن استبداد حاکم را سر منشاء و منبع اصلی انحراف دانست. درست به همین دلیل است که استبداد حاکم با منحرف خواندن این جریان می کوشد فرافکنی کرده و نقش محوری خود را در برآمدن و حمایت مطلق و غیر مشروط از این جریان پنهان سازد.

استبداد برخلاف آن چه این روزها تبلیغ می کند با هر جهل و خرافه ای مخالف نیست. او شش سال تمام از همین جهل خرافه حمایت کرد و درجریان انتخابات به صراحت شکست این جریان را شکست خود ارزیابی کرد و به همین دلیل درحمایت از ادامه حاکمیت این خرافه پرستان آراء ملت را به مصادره برد و خون معترضان را برزمین ریخت و هزاران تن را به زندان افکند. علت حمایت نامشروط آن نبود که از ادعاهای هاله نور و مدیریت امام زمان و … بی اطلاع بود، بلکه علت این بود که آن جهل و خرافه و عقاید فرقه ای در آن زمان نه تنها با استبداد مطلقه حاکم تعارضی نداشت بلکه در خدمت بسط قدرت و تحکیم موقعیت آن عمل می کرد. تنها زمانی این جریان انحرافی و خطرناک و ضد دین معرفی و تبلیغ شد که که دیگر منافع و اهدافی متفاوت با اراده مطلقه را نیز در دستور کار خود قرار داد.

بنابراین مشکل این کشور استبداد است نه جریان انحرافی، این جریان معلول و زائدۀ استبداد است و نه پدیده ای مستقل از آن. از این رو با حذف این جریان هیچ مشکلی از کشور حل نخواهد شد. بلکه باید در آینده منتظر شکافی دیگر، بحرانی دیگر و حذف بخشی دیگر از ارادتمندان امروز باشیم ، زیرا استبداد همه را مطیع و گوش به فرمان و مجری اوامر می خواهد و وجود هیچ شخصیت و محدوده قدرت مستقل از خود را برنمی تابد. راز بحران و اختلاف و ستیز مستمر و دائمی در عرصه مدیریت و سیاست کشور را باید در همین نکته کلیدی جستجو کرد.